پارسازیباترین تبسم پارسازیباترین تبسم ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
گنجینه خاطرات پارسا گنجینه خاطرات پارسا ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

پارسا وبهاردهقانی،تمام زندگی ما

من مامان دوتا فرشته هستم خدایا حالا که منو لایق مادر این دوتافرشته دونستی همینطور هواشونو داشته باش

27 / 3 /92

پارسال توی این تاریخ جواب آزمایش مامانی مثبت بود ، چه روزی بود اینقدر منو بابایی خوشحال بودیم. یادش بخیر از اون روز به بعد واسه دیدن روی ماهت لحظه شماری می کردیم.
27 خرداد 1393

نگرانی مامان

امروز ظهر شما خواب بودی صدای آیفون اومد مامور پست بود بسته واسه بابایی داشت من همیشه می گفتم بزار تو آسانسور بیاد بالا،شما خودت جام امضا کن.اینبار قبول نکرد مجبور شدم پایین برم شما خواب بودی تو آسانسور اینقدر نگران بودم مبادا بیدار شی.آخه وقتی بیدار میشی قبلش صدا میدی بعد چشماتو باز میکنی اون موقع من سریع میام پیشت که وقتی چشماتو باز کردی منو ببینی نگران بودم بیدار نشی. وقتی برگشتم دیدم بیدار شدی داری با دو دستت بازی می کنی. ...
20 خرداد 1393

واکسن 4 ماهگی

فسقلی مامان، روز واکسن خیلی شیطنت می کردی هرکوچولویی که واکسن میزد گریه می کرد شما فکر می کردی اونا می خندن واسه همین بهشون می خندیدی.یه خانمی اونجا بود به شما گفت داری می خندی ببینم رفتی داخل چقدر مردی. وقتی واکسن زدی یه کوچولو گریه کردی اما بعدش آروم شدی خونه اومدی شروع کردی بازی کردن بعدش خوابت برد این بار اذیت نشدی فقط آخرشب یه 10 دقیقه ای بد آرومی کردی.
18 خرداد 1393

بازی جدیدت

دیشب به پیشنهاد بابابزرگ واست پلاستیک باد کردم دستت دادم اینقدر باهاش بازی می کنی اینقدر ذوق میکنی خیلی بامزه میشی.   توپلاستیک یه قلب گذاشتم چون رنگش قرمزه تا واست جالب تر باشه.   ...
15 خرداد 1393

واکسن 4 ماهگی

شنبه قراره بزیم واکسن بزنی من که خیلی نگرانم آخه واکسن 2 ماهگیت خیلی اذیت شدی توبغل من خوابیده بودی بابایی پای شما گرفته بود تکون ندی خداشکر تب نکردی اما خیلی درد کشیدی منم تحمل گریه هاتو ندارم تا گریه می کنی هول میکنم. اما حالا تازه یاد گرفتی غلت بزنی نمی دونم چطور پاتو نگه دارم که غلت نزنی.
13 خرداد 1393

اولین گردش پارسا

اولین باری که پسرم به گردش رفت اینقدر تعجب کرده بودی فقط نگاه می کردی که مردم تو آب شنا می کردن. پاهای کوچولوتو، تو آب دریا زدیم. تاسوار ماشین شدی شیر خوردی 45 دقیقه خوابیدی.   پارسا و بابایی   ...
13 خرداد 1393

خداجون دندون پارسا زود در بیاد!

الهی قریون دستات مامانی بره که همش تو دهنته اینقدر محکم رو لثه هات می کشی که انگشت شصتت زخم شده،خداجون دندون پارسا کوچولو زود در بیاد که اینقدر اذیت نشه پسرم به خاطر لثه هاش خوب شیر نمی خوره همش بی تابی میکنه خداجون پارسا کوچولویه ،گناه داره اینقدر اذیت شه من حاضرم تمام دردهای پارسا مال من باشه هنوز قولنجش خوب نشده لثه هاش اذیتش میکنن این 2 ماه به خاطر لثه هاش کلافه شده.   ...
13 خرداد 1393

خوابوندنت

پسرم الان دیگه کم کم داری 4 ماهه میشی اما ما هنوز با خوابوندنت درگیریم،به یه روش نمی خوابی هر بار یه روش،الان یه مدت که تو ملافحه تکونت میدیم یه مدت با ماشین دور میزدیم اینم دیگه جواب نمیده ، دیگه راهی به ذهنمون نمی رسه!!!!!!!!!! دیروز خونه بابابزرگ بودیم اومد یه گهواره درست کرد اما توی اینم نمی خوابیدی!!!   ...
9 خرداد 1393