پارسازیباترین تبسم پارسازیباترین تبسم ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
گنجینه خاطرات پارسا گنجینه خاطرات پارسا ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

پارسا وبهاردهقانی،تمام زندگی ما

من مامان دوتا فرشته هستم خدایا حالا که منو لایق مادر این دوتافرشته دونستی همینطور هواشونو داشته باش

23ماهگی معجزه ی زندگی ام

1394/10/17 15:23
699 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان رورها سریع وتند میگذره و کم کم داری دوساله میشی کمتر از چند روز دیگه شما دو ساله میشی یعنی دوسال کنار من وبابایی بعضی روزا من وبابایی به عقب برمیگردیم میگیم چه زود گذشت انگار همین دیروز بود که با قدم های کوچیکت پا به این دنیا گذاشتی و دنیای ما رو شیرین تر از قبل کردی هروز یه سوپرایز تازه با انگشت هات اسباب بازی ها رو میگرفتی بعد غلت زدی سینه خیز چهار دست وپا رفتن وراه رفتنت...اولین باری که بابا و ماما گفتی خدایاواسه بودن شیرین ترین عزیز زندگیمون شکر.... 

پارساجان تمام زندگی ما،من باز هم برای تو می نویسم.

پارسای عزیزم،نبض زندگیم،من برای تو وخدای مهربان می نویسم.

پروردگارم وقتی به فرزندم که پاره وجود من است نگاه می کنم معجزه تو را با تمام وجود حس می کنم....

معجزه یعنی فرزند من از وقتی با یک سلول در وجودمن رشد کرد ومن با تمام سلول هایم حسش کردم تا وقتی تو توان به دنیا آوردنش را به من دادی.

خدایا معجزه یعنی فرزند کوچک من که بعد از زمینی شدنش هنوز بوی تن من و نبض من عادت دارد....معجزه یعنی حس مادری که تو به من ارزانی داشتی.

فرزندم تو معجزه زندگی من هستی وقتی از بین هزاران زن ومرد فقط آغوش من آرامت می کند.

تو معجزه هستی وقتی از روز شکل گرفتنت تا روز ولادتت صبوری را به من آموختی.

خدایا چگونه شکر گویمت وقتی صورت معصوم ونفس های آرام پارسا کوچکم مرا از هیاهو ودغدغه های دنیا به آرامش عمیق می برد.

خدایا با تمام وجودم شکر گزارت هستم وقتی معجزه ات هروز وهرساعت به آغوش میکشم واو مرا مادر صدا میکند.

وپارسای نازنینم از تو هم سپاس گزارم که با آمدنت رنگ های زندگی ام را بیشتر وپررنگ تر کردی...

تمام کارهای تولدت مثل پارسال انجام دادیم فقط منتظر روز تولدت برسه واین لحظه شیرین رو جشن بگیریم اما امسال ماهرتر شدیم بیشتر تجربه کسب کردیم الان فقط میخوایم شما کوچولوی ما شاد باشی و خاطره زیبایی واست به یادگارنگه داریم .البته بگم امسال بابایی تم تولد تو انتخاب کرد ان شالله سال بعد خودت انتخاب کنیمحبتبوس دوستت داریم بلبل بابا 

شیطتنت هایی از جنس پارسا:

ازهمه جا و همه چیز بالا میری قربون هوشت برم سریع یه وسیله ای واسه خودت پیدا میکنی و زیر پاهات میزاری وبالا میری و میگی مامان بابا یعنی من اینجام منو ببینید و میگی دست وشروع میکنی دست زدن وماهم همراه ت تشویقت میکنیم....تشویق

میگم قربون هوشت برم نفسم ماشالله نمک سیم میکزوفن کامپیوتر میزنی به دستگاه و شروع میکنی شعر خوندن،من وبابا اصلا اینکاهارو انجام نمیدیم نمیدونیم چطورفهمیدی این وسیله میکروفنمتفکر

نوش جونت عشق مامان.....

با عزیزجون رفتی به قول خودت بالاااااااااااا

اینجا واسه خرید رفتیم و شما گل پسر کل خرید تو سبد ایستاده بودی و در آخرپیاده نمیشدیمتفکر

از بس عزیزجون تو خونه جارو میزنه شما تا یه ذره آشغال روی زمین میبینی میگی اخ اخ میری جارو میاری که تمیزکنی البته خدا شکر جارو برقی از یرت افتاده قبلا جارو برقی میخواستی یه سره جاروبرقی وسط خونه بود و روشن......

البته نه تنها خونه خودمون هرجا میریم میخوای بشینی اول نگاه میکنی تمیز هست یانه مثلا یه بار رفتیم مطب دکتر شما وبابا بیرون بودید تا اومدی کنارمن بشینی دیدی صندلی یه کم خاک داره گفتی اخ اخ دیگه منشی بهت گفت کوچولو همین امروز تمیز کردم دیگه واست دستمال کشید بعد شما نشستی دیگه بنده خدا کل مطب دوباره گردگیری کرد ازبس گفتی اخ اخ...بوس

روز پنج شنبه تولد بابایی بود شما وبابایی توی یه ماه دنیا اومدید بابا 1 بهمن وشما 15 بهمن و جالب اینجاست که سالگرد ازدواج من و بابایی تو زمستونه....

اومدیم بابایی سوپرایز کنیم و حسابی سوپرایز شد مامانی از تو دی ماه در حال تدارک تولد بابایی بود .....میریم پایین تا عکس های اون روز ببینیم البته به شما خیلی خوش گذشت همش میگفتی دست و دست میزدی ......

اینجامنتظری که بابایی بیاد....

تا میز چیدم شما انگشت زدی به کیک گفتی بابایییییی

اینم شما وبابایی ....تازه بابا از سرکار رسیده وحسابی سوپرایز شد .....شما واسش اینقدر دست زدی آهنگ تولد گذاشته بودیم شما واسه بابایی رقصیدی بابایی یه کم همراهیت کرد..

بعدش ناهار خوردیم و عصرش جشن گرفتیم.....

فرداش دریا رفتیم وشما حسابی آب بازی کردی....

پارسا وبابایی : البته بابایی در حال رانندگی

هروقت با بابایی دوتایی بیرون میری کارهمیشه شماست بعضی موقع ها اینقدر تکون میخوری که بابایی می ایسته و پیاده میشید قدم میزنید دوباره راه می افتید البته اولش نشستی و کمربند بستی بعد مدتی خسته میشی و نق میزنی...

پارسا عاشق هواپیمایی ، فقط کافیه ببینی تو آسمون دیگه کوتاه نمیای...

تمام کارهای تولدت تموم شد کیک سفارش دادیم....شمارش معکوس واسه دو سالگی گل پسر شروع شد راستی دیگه روزها شیر نمیخوری فقط شبها تو خواب یکی دو بار،خیلی خوشحالم از این موضوع....

 

به امید خدا مروارید 19 و 20 داره جوونه میزنه فقط این روزها خیلی داری به خاطرش اذیت میشی امیدوارم زودتر جوونه بزنه ....خیلی بد غذا شدی .... 

عکس های تولدیکسالگی دخترعمو آیسا که  پنج شنبه 8 بهمن بود....

عاشق کامپیوتری دیگه خودت میری بالا ومیشینی باهاش بازی میکنی....

 

پسندها (2)

نظرات (1)

دختــر بابا
19 دی 94 19:06
♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o ♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o نظر یادتون نره مرسی
مامان بابایی پارسا وبهار
پاسخ
سلام حتما گلم