خاطرات 2 سال و 7 ماهگی پارسا جون
بازی های کودکانه وشیرین پارسا جونم:
خمیربازی: آرد و روغن مخلوط کردم وشما باهاش بازی کردی ودر آخر علاقه مند شدی روی خمیر ها بپر بپر کنی...
شن بهداشی : بازی باهاشون خیلی دوست داری و از بازی با شن ها سیر نمیشی فقط بعدش خونه....
بالشت بازی : میشه پل شما وروی اون ها میدوی و وقتی زمین میخوری کلی به خودت می خندی....
نقاشی کردن پارسا در عرض 10 دقیقه با مداد شمعی نتیجه ش شد اینکه میبینید....
ماشین پارسا جون خراب شده و بابایی در حال تعمیر وپارسا در حال شیطنت و کلی لذت میبره از کارش....
این پل زیر گذر واسه ماشین ها اما پارسا ماشین ها رو همراهی میکنه وخودش زیر پل رفته ....کاریش نمیشه کرد....
آخ رنگ انگشتی : پارسا عاشق اوناست .....نا گفته نمونه مامان خیلی دوست داره...
خمیر بازی: آرد با آب مخلوط کردم وپارساجون با وردنه صاف میکنه قالب میزنه....
فوم ها با قیچی ریز ریز کردیم و پارسا با نی روشون فوت کرد و بعد اینکه کل فوم ها پخش شد با دست فوم ها روی سر مامانی میریخت وبرعکس....
شن خونگی : آرد وبا روغن مخلط کردم وشن شد پارسا جون شروع به بازی کرد مامانی کودک درونش گل کرد با پارسا مشغول بازی شد....
بازی برج مکعب :
پارسا مدام تو خونه لباس عوض میکنه بعضی وقت ها مامان بی خیال میشه اما پارساجون بی خیال نمیشه و از کمد بالا میره تا لباس مورد علاقه شو بیاره....البته واسه بیرون رفتن پارسا با ما جلسه داره که چی میخواد بپوشه....
پارسا جون یاد نوپاییش افتاده ، چه میشه کرد....
عید قربان: عصرش به روستایی بابایی رفتیم وبارون گیر شدیم....
اینجا سالگردعقد بابا ومامانی البته به سال قمری که شام بیرون رفتیم وشما آب دیدی دنبال سنگ بودی که بندازی تو آب....