اولین سفر بهارگلی
اولین سفر بهارجون به مشهد مقدس و دومین باری که پارسا به مشهد میره
امسال مسافرت تابستونی مشهد انتخاب کردیم و قراره با قطار بریم و ماشین هم توی بار قطار بزاریم.
حرکتمون روز چهارشنبه 16 مرداد ما سال 98
همراهانمون درسفر :عزیزجون و باباجون
ادامه سفر بعد از بازگشت به امیدخدا میزارم
عصرش به مشهد رسیدیم و سوییت گرفتیم و شبش به حرم رفتیم
فردا صبحش جمعه بود و رفتیم شاندیز و اونجا ناهار خوردیم و بعد ناهار رفتیم سمت ابرده جاده خیلی شلوغ بود و ترافیک و مجبورشدیم از راه برگردیم و رفتیم پارک کوهسنگی تا شب اونجا بودیم و توراه شاندیز شاه توت و زغال اخته گرفتیم
فردا صبحش حرم رفتیم کنار ضریح و هرکی بهار میدید بغلش میکرد و فشارش میداد کلی باهاش بازی میکرد و عصرش رفتیم بازارگردی
البته پارسا وبابابهروز رفتن موجهای آبی و تاعصر درحال بازی
فردا صبحش دعای عرفه بود عزیزجون و بابابهروز رفتن دعای عرفه و پارسا و بهار وباباجون تو خونه بودیم البته عصرش رفتیم سمت مغازه های اطراف حرم دور زدیم و شبش با عزیزجون رفتیم بازارامام رضا
روز بعدش که دوشنبه باشه بانک بهمون سوییت داده بود سمت پارک وکیل آباد و رفتیم سوییت بانک،البته خونه بانک خیلی بزرگ بود چهارخوابه بود
البته صبحش رفتیم بازارهفده شهریورو بابابهروز وسایل برده بود تو خانه بانک و ناهار سمت خانه بانک خوردیم
عصرش رفتیم چالیدره و هوا حسابی سرد بود
روزبعدش سه شنبه صبح رفتیم حرم و ناهار اطراف حرم خوردیم
عصرش رفتیم پاساژ فردوسی
روز بعدش حرم بودیم وپارسا دوتا دوقلو دوست شده بود اسمشون امیرعلی امیر محمد بود و کلی بازی کرد
عصرش رفتیم پارک وکیل آباد
البته ناگفته نماند پارسا یکسره پارک و شهربازی وکیل آباد میرفت
روز آخر حرم رفتیم و از اونجا رفتیم ایثار و طبق معمول بازار گردی
تا جمعه تو سوییت بانک بودیم و صبح جمعه رفتیم مجدد خونه گرفتیم و روز یکشنبه ساعت دو ظهر پرواز داشتیم به بندر که توی فرودگاه ناهار خوردیم
البته عکس های زیادی گرفتیم اما توی گوشی مامان نیست اینم سفر مشهد