سفر به تهران شهریور 98
چندروز مونده بود به شهریور به بابایی نامه ماموریت دادن که یک ماه بره تهران یعنی تا 27 شهریور
البته از یکم تا 13شهریور و 22شهریور تا 27 شهریور
و ما هم از فرصت استفاده کردیم که بریم تهران و عزیز جون و باباجون تهران کارداشتن و 5 بلیط قطار به تهران داشتن و روز چهارشنبه 6 شهریور به نهران رسیدن و خانه معلم خیابان شهید بهشتی گرفتن که ظهرش به ما زنگ زدن که بلیط بگیرین وبیاین و بابایی همون لحظه واسه ما بلیط گرفت وما وسایلمون بستیم و عصرش ساعت 7 پرواز داشتیم وشبش بابایی اومد فرودگاه دنبالمون
شب رفتیم پیش باباجون وعزیزجون و فردا صبحش رفتیم کوچه برلن و کلی خرید کردیم و عصرش رفتیم خیابان منوچهری و واسه مدرسه پارسا کیف خریدیم و شبش رفتیم برج میلاد و دلفین ها نگاه کردیم و بالای برج میلاد رفتیم
فردا صبحش رفتیم هیومن پارک و روپارک و دکترلند و عصر تا شبش پارک ژوراسیک بودیم
این هم روز جمعه که کامل در پارک سپری کردیم روز شنبه صبحش بهار رفت آزمایشگاه مرکزی واسه آزمایش و عصرش رفتیم کوچه برلن بعدش رفتیم پل طبیعت
فردا صبحش خونه بودیم چون بعدازظهرش بهار نوبت دکتر داشت و عصرش رفتیم دکتر وجواب آزمایش های بهار خوب بود و ما خوشحال بودیم به قول معروف شارژ شدیم و رفتیم سمت نارمک و سرسبز دور زدیم بازار گردی کردیم و شبش رفتیم بوستان اندیشه و پارسا اونجا بازی کرد
و روز دوشنبه مجدد بهار آزمایش داشت و من وعزیز جون باز رفتیم آزمایشگاه و عصرش رفتیم خیابان پیروزی و بازار گردی کردیم وشبش رفتیم هیئت و پارسا زنجیر زد البته با سه تا پسر تو پارک شب قبل دوست شده بود که تو هیئت اونا رو دید و باهم زنجیر میزدن
فرداش روز سه شنبه عزیزجون و باباجون ساعت دوازده ونیم ظهر بلیط داشتن و من وپترسا و بهار ساعت 7 و بیست هصر بلیط داشتیم و عزیزجون و باباجون ساعت یازده رفتن و بابایی عصر ساعت 4 اومد دنبال ما و ما رو رسوند فرودگاه و پرواز با 40 دقیقه تاخیر حرکت کرد و شبش دایی حسین و زندایی مریم اومده بودن دنبالمون
و ما طبق معمول پارسا تو کابین خلبان بود و دایی و زندایی نگران شده بودن چرا هماومدن اما ما از هواپیما پیاده نشدیم و اینم سفر تهران ما