پارسازیباترین تبسم پارسازیباترین تبسم ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
گنجینه خاطرات پارسا گنجینه خاطرات پارسا ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

پارسا وبهاردهقانی،تمام زندگی ما

من مامان دوتا فرشته هستم خدایا حالا که منو لایق مادر این دوتافرشته دونستی همینطور هواشونو داشته باش

20 ماهگی دلبندم

1394/7/17 19:24
665 بازدید
اشتراک گذاری

کودک دلبندم ،کودکی هایت همه زندگی ماست

تو که میخندی، میدوی واز سرشوق فریاد میزنی،دنیا با همه بزرگی مال ما میشود

کودک خوش زبانم ،دوباره حرف بزن،بگذار صدایت در دل وجان مان طنین افکند که آهنگ مادر وپدر گفتن تو،زیباترین موسیقی ماست.....

کودک دلبندم ، روزت مبارک....

16 مهر روز کودک :مامانی واسه شما کیک درست کرد بعدش به ساحل رفتیم واونجا با بابایی بادبادک هواکردی ....اینقدر بادبادک بابایی بالا رفت....بادکنک آبی گرفتیم باد کردیم شما اولیشو ترکوندی دومی رها کردی باد برد....

موسیقی زنده پخش میشد شما دستاتو تکون میدادی مثلا میرقصیدی....

وقتی لباس میپوشی یا لباس تو عوض میکنم بعدش مدام جلوی آینه ای وخودتو برانداز میکنی

علاقه وافری به دمپایی یا کفش بزرگترت از پای خودت پیدا کردی مدام پاته میچرخی....

مامان وقتی شیفت ظهر باید مدرسه بره باباجون میاد دنبالمون و شما بدو میای باهاش پایین وخودت میری در ماشین باز کنی...

لباس محرمی پارسا و وسایل محرم :طبل وزنجیر باباجون اینا واست تهیه کردن زنجیر باباجون واست درستش کرده چون سنگین بود وشما زورت نمیرسید...

آماده ای که بریم مراسم  سینه زنی:

کنار گهواره علی اصغر: ان شالله همیشه نگهدارت باشه نفسم...

توهییت وشماچشمت به جارو برقی افتاده محاله زمین بزاریش....هروز تو خونه با جارو برقی بازی میکنی اگه بدونی چطور گریه میکنی واسه جاروبرقی.....

ان شالله امام حسین نگهدارت باشه عشق کوچیک ما( الهی آمین )

وقتی از خونه عزیز جون اینا میای دیگه از بس با دایی حسین عزیزجون وباباجون بازی کردی که تو مسیر خونه خوابت میبره اونم 2 -3 ساعت....

هروز تلفنی با دایی حسین حرف میزنی مثل آدما واسش با زبون خودت یه چیزایی توضیح میدی اونم سربه سرت میزاره تو میخندی همش میگی نه نه ....بهت میگه بیا بریم فوتبال توپ تو بیار تو هم میری توپ میاری بعد به جون من میفتی میری کنار در می ایستی که بریم البته کفش هاتم بر میداری ....

این داییت فقط واسه من کار میتراشه.....

هروز چندبار با بابابهروز تلفنی حرف میزنی اینقدر دستاتو با مزه حین حرف زدن تکون میدی دلم میخواد بخورمت.....

 

پارسا تو زمین فوتبال:اینجا رفتیم مراسم عزاداری که از طرف بانک بابایی دعوت بودیم شما زمین فوتبال دیده بودی و توی زمین میدویدی...

پارسا شب شام عریبان:باباجون شمع که روشن میکرد شما فوت میکردی.....

یه دوست پیدا کردی شمع کوچولوهاتو بهش دادی....الان داری بهش دست میدی..هرجا که میریم خیلی زود با همه دوست میشی شروع به بازی میکنی.....

اینجا لباس تو عوض کردم با بابا بهروز رفته بودید دور بزنید که بابایی به یه آقایی گفته بود گلاب رو شما بپاشه و اونم یه عالمه گلاب روی شماپاشیده بود شما حسابی خیس شده بودی....

اینجا دیگه خودتو راحت کردی نشستی رو زمین وشمع بازی کردی....چندتا پسربودن کنارشون نشسته بودی واونا یه عالمه شمع روشن کرده بودن شما میخواستی شمع تو روشن کنی میزدی شمع های اونا خاموش میکردی اما بالاخره موفق میشدی شمع تو روشن میکردی.....

پارسا وکفش بابایی:

میزنوردی های پارسایی:میری اون بالا میشینی شعر میخونی پاهاتم تکون میدی....

رو جاکفشی عزیزجون اینا:عزیزجون میگه اگه لامپمون سوخت بابات باید واسمون لامپ بگیره تو درجواب داد میزنی میگی نننننننننه

پارسا در شب تولد مامانی....

پسندها (2)

نظرات (2)

آلیز
11 آبان 94 12:49
انواع شیک ترین شال و کلاه دخترانه و پسرانه و .... خانم ها و آقایون خوش سليقه از فروشگاه آلیز ديدن نماييد : http://alizeshop.mihanblog.com خواهشمندیم ما را لینک نمایید با تشکر
فروشگاه اينترنتي
19 خرداد 95 8:26
میدانی ! عاشق روزهایی هستم که خوشحال ببینمت حتی اگر نفهمم چرا ....