پارسازیباترین تبسم پارسازیباترین تبسم ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
گنجینه خاطرات پارسا گنجینه خاطرات پارسا ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

پارسا وبهاردهقانی،تمام زندگی ما

من مامان دوتا فرشته هستم خدایا حالا که منو لایق مادر این دوتافرشته دونستی همینطور هواشونو داشته باش

عقیقه پارسا جون

روز سه شنبه ۱۵خرداد ماه سال ۱۳۹۷ شب بیست ویکم ماه رمضان پارسا عقیقه کردیم و تمام پخت وپز و کارهای عقیقه خونه عزیز جون انجام دادیم و طبق معمول عزیزجون و باباجون کمکمون دارن دستشون درد نکنه ، ان شالله همیشه سالم باشی واز چشم بدو حسد به دور باشی الهی آمین راستی به پیشنهاد خاله میترا آبگوشت درست کردیم و خاله میترا خیلی کمک کرد....
16 خرداد 1397

پارساجون نی نی داره

تو راهی داریم درست تو این ماه که خیلی اتفاق های بد واسه تو گل پسر افتاد مامان و بابا تصمیم گرفتن یه کوچولو واسه شما بیارن که خواست خدا بود که همین ماه مامانی متوجه شد بارداره....شما مدام میگی دوست دارم اسمش درسا باشه
1 خرداد 1397

یه اتفاق بد

درست یه هفته بعد از اون اتفاق خطرناک قبلی پارسا زمین خورد وریشه دندونش شکست و روز بعدش مجبور به کشیدنش شدیم...تاریخ ۳۱اردیبهشت این اتفاق افتاد و اول خرداد دندون پارسا کشیدیم ....و دکتر گفت چه دندون های مرتب وتمیزی داری کمتر بچه های میبینم که دندون هاش این قدر تمیز و مرتبه
1 خرداد 1397

سفر کربلا بابابهروز

بابایی سوم اردیبهشت ماه عازم کربلا شد شما لحظه ای که بابا میخواست بره دست بابایی رها نمیکردی و لحظه ای که بابا رفت خیلی گریه کردی با ماشین شارژی آروم شدی ....تا چهارشنبه ش که شما تب کردی و تب شما تا شنبه ادامه داشت مجبور شدیم به شما آنتی بیوتیک بدیم و روز جمعه واسه بابایی آش پشت پا درست کردیم و بابا صبح سه شنبه بعد ده روز آمد شما خواب بودی و وقتی صدات زدیم اولش بغل بابا نرفتی و کلی گریه کردی و مامان سفت گرفته بودی بعد چند دقیقه بغل بابا رفتی بابا بوست کرد وکلی باهات بازی کرد و تو حسابی بلند میخندیدی و شکر خدا تب تو هم قطع شد، من که اعتقاد به تب دوری نداشتم اما بادیدن تب تو وبا قطه شدن تب وقتی بابا اومد به یقین رسیدم که تب دوری هست....البته ا...
12 ارديبهشت 1397