پارسازیباترین تبسم پارسازیباترین تبسم ، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
گنجینه خاطرات پارسا گنجینه خاطرات پارسا ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

پارسا وبهاردهقانی،تمام زندگی ما

من مامان دوتا فرشته هستم خدایا حالا که منو لایق مادر این دوتافرشته دونستی همینطور هواشونو داشته باش

2سال و10 ماهگی،قشنگ ترین بهانه زندگیمون

گلی ما، خیلی خیلی قشنگ حرف میزنه میشه گفت بهترین دوران ما داریم سیر میکنیم از بس قشنگ حرف میزنی هر لحظه با یه کلمه جدید ما رو سوپرایز میکنی البته یه کلمه ت خیلی دوست داریم موقع قایم موشک بازی سریع دست روی چشمات میزاری صورت تتو سمت دیئار میکنی و غلط میشماری 1583 بعد هم میگی بابا گم شو یعنی بابا برو قایم شو ......خدای من خیلی شیرین شده نفسم بابت بودنش هر ثانیه هزاران بار شکر.... تو دفترت دارم کمک کم کلمات وجملات یادداشت میکنم پیشنهاد بابایی چون با هرجمله ت کلی ما میخندیم... عاشق رقصیدنی واسه خودت آهنگ میزاری میرقصی.... شب ها وقتی میخوایم نون بخریم کنار نانوایی کبابی هست که پارسا عاشق کباب مرغه به هرغدایی ترجیح میده و این...
26 آذر 1395

2 سال و 9 ماهگی،امید مادر

فدات بشه مامانی که عاشق فوتبالی کافیه یه توپ ببینی.... نقاشی با آبرنگ : نقاشی با رنگ انگشتی: اینجا بابایی میخواست بره بانک ،جلسه داشت من شما با فیلم عروسی سرگرم کردم جلوی تلویزیون خوابت برد عزیزکم.... جمعه آخرآبان ماه کنار دریا رفتیم کلی سنگ تو آب انداختیم بابایی کنار ساحل روی سنگ ها دراز کشید و شما ازش بالا میرفتی....   ...
1 آذر 1395

2سال و 8 ماهگی

عکس های محرم: لحظه  دیدار بابایی و پارسا بعد از سفر زیارتی بابا  بابایی داره درس میخونه ، پارسا فضولی.... وقتی پارسا جون عصبانی میشه.... وقتی پارسابابا الگو قرار میده و کمک بابا میده واسه تعمیر دوچرخه ش... وقتی پارسا میخواد مامان الگو قرار بده و مثلا ملافحه ها رو سنجاق میزنه..... شب تولد مامانی،البته پارسا شمع فوت کرد وکیک برید و کلی واسه من وبابایی رقصید.....   ...
7 آبان 1395

خاطرات 2 سال و 7 ماهگی پارسا جون

بازی های کودکانه وشیرین  پارسا جونم: خمیربازی: آرد و روغن مخلوط کردم وشما باهاش بازی کردی ودر آخر علاقه مند شدی روی خمیر ها بپر بپر کنی... شن بهداشی : بازی باهاشون خیلی دوست داری و از بازی با شن ها سیر نمیشی فقط بعدش خونه.... بالشت بازی : میشه پل شما وروی اون ها میدوی و وقتی زمین میخوری کلی به خودت می خندی.... نقاشی کردن پارسا در عرض 10 دقیقه با مداد شمعی نتیجه ش شد اینکه میبینید.... ماشین پارسا جون خراب شده و بابایی در حال تعمیر وپارسا در حال شیطنت و کلی لذت میبره از کارش.... این پل زیر گذر واسه ماشین ها اما پارسا ماشین ها رو همرا...
28 شهريور 1395

30 ماهگرد پارسا جون

سلام گل مامان 30 ماهگرد شما برابر شد با شروع سفر تابستونی مون،امسال سفرمون 5 نفره بود یعنی شما وبابایی و عزیزجون و باباجون..... امسال قرار بریم پابوس آقا امام رضا (ع) ،اولین سفر زیارتی شما کوچولوی ماست..... پنج شنبه صبح ساعت 9 راه افتادیم وناهار سیرجان بودیم شما کلی تو پارک بازی زدی اولش با یه آقا پسر دوست شدی البته دوستی خاله خرسه تا توپشو گرفتی دیگه گفتی برو .... بعد کلی ماجرا توپ اون بنده خدا دادی و بهتوپ خودت قانع شدی.... شب کرمان بودیم و خونه خاله مهری ،اونجا آب بازی کردی درخت ها آب دادی شبش پارک مادر رفتیم وکلی بازی کردی حسابی بهت خوش گذشت سوار هربازی میدیدی میشدی بابا بهروز و باباجون مامور خرید بلیط بودن همش نوب...
10 شهريور 1395

29 ماهگی آقا پارسا

عشق مامان 29 ماهه شدروزبه روز شیطونتر،درعجبم این کارها از کجا یاد میگیری این روزها چون هوا گرمه پارک نمیری تو کوچه نمیری ولی یه حرف هایی میزنی یه کارهایی میکنی که دهن ما باز میمونه.... یه روز از تعطیلات به سغ رفتیم پیش مامان بزرگ و بابابزرگ همه عمو وعمه ها با خانواده اونجا بودن وبه شما گل پسر خیلی خوش گذشت با مرغ وخروس ها که صداشون میکردی قدقد بازی کردی همش دنبالشون میکردی بهشون میگفتی شلام پاساااا یعنی سلام من پارسام بع بعی ها دنبالشون میکردی بهشون میگفتی بع بعی واسشون دست میزدی میگفتی مامان گشنگه یعنی قشنگن ،مامان هوف هوف یعنی دارن چرا حرف نمیزنن ،تا یکشون صدا میداد بهشون میگفتی هیییس یعنی ساکت خلاصه کلی باهاشون سرگرم بودی بع...
18 تير 1395

28 ماهگی پارسا : 2 سال و 4 ماه

عکس های سلفی پارسا ساعت 2 نصفه شب باعینک دودی ش.... بازم عکس سلفی پارسا...تا دوربین میبینی سریع با چشمات ادا در میاری یه قر و عشوه میای.... نصفه شبه و مامانی داره سحری درست میکنه پارسا نظارت داره و کمی ناخونک میزنه ببینه نمکش خوبه یا نه....بابا پای تلویزیون گهگداری میاد نظارت میکنه میره دوتاشون قصد خوابیدن ندارن..... بابا مثلا داره با پارسا تلویزیون نگاه میکنه ،شانس آوردی بابایی پارسا حواسش نیست وگرنه گوشی میگرفت آخه گل پسر ما بر عکسبقیه بچه ها از گوشی خوشش نمیاد وما معمولا وقتی پارسا بیداره دست به گوشی نمیزنم.... عزیز جون از رشت آورده .... دوتایی دارن تلویزیون میبنن الب...
22 خرداد 1395

27 ماهگی 2 سال و 3 ماه گل پسر

سلام قشنگ مامان ،به قول خودت ناز مامان....خوبی ناز نازک ما؟ شاهزده پسرمون 27 ماهه شد عسل تر ازقبل .....ماشالله لا حول ولا قوة الا بالله مبعث امسال یه اتفاق بزرگ تو خانواده 6 نفری ما میفته خانواده 6 نفری یعنی شما وبابا ومامان و باباجون وعزیزجون و دایی ...یک نفر به خانواده ما اضافه میشه و ما میشیم 7 نفر ... دایی جون توی این روز عزیز مراسم نامزدی با مریم جونه که قراره زندایی شما باشه امیدوارم خوشبخت بشن                                    &nb...
15 ارديبهشت 1395